لبم بر استکان چای و ، جانم بر لب است امشب
تمام بندْ بند ِ استخوان م ، در تب است امشب
تو میآیی و ، تا پیراهن از تن میکَنی ، لب هات
به من می گوید اوضاع جهان، لامذهب است امشب
به من گفتی که فردا میشود تن در تن هم داد
به تو گفتم بیا و فرض کن ، فردا شب است امشب
تو ماهی و من عقرب ، از همین حالا مشخص شد
که وضعِ تختِ غمگینم ، قمر در عقرب است امشب
تو میخوانی مرا ، من بیــتی از دیوان هاتف را
"سخن کوتاه کن ، هنگام عرض مطلب است امشب"
لخـــی ایـــن روزهایـــم را
ببخشیـــد…
دیگـــر
قنـــدی در دلـــم ,
آب نمیشـــود .................
لعـــــــــنت به همه قانون های دنیا، که در آن، شکستن دل پیگرد قانونی ندارد
لعنتی من دیوانه نیستم..
من فقط یک جور خاص..
که دیگران نمیتوانند..
تو را دوست دارم..!
لمسِ تن تو
ش ه و ت است و گناه
حتی اگر خدا عقدمان را ببندد …
داغیِ لبت ، جهنم من است
حتی اگر فرشتگان سرود نیکبختی بخوانند …
هم آغوشی با تو ، هم خوابگیِ چرک آلودی ست
حتی اگر خانه ی خدا خوابگاهمان باشد …
فرزندمان، حرام نطفه ترین کودک زمین است
حتی اگر تو مریم باشی و من روح القدس …
عزیز من!
حتی اگر هزار سال عاشق تو باشم ،
یک بوسه
یک نگاه حتی، حرامم باد !
اگر تو عاشق من نباشی … !